دربارهی کتاب “دوندهی هزارتو 1 (لانهی گریورها) ” اثر جیمز دشنر ترجمهی مینا موسوی
کتاب دوندهی هزارتو 1 (لانهی گریورها) رمانی علمی تخیلی نوشتهی جیمز دشنر است که نخستین بار در سال 2009 انتشار یافت. زمانی که توماس در یک آسانسور به هوش میآید، تنها چیزی که می تواند به خاطر بیاورد، نامش است. او را پسرهای غریبهای احاطه کردهاند که مانند او، حافظهشان را از دست دادهاند. در پشت دیوارهای سنگی اطراف آنها، هزارتوی بیکرانی وجود دارد که مدام در حال تغییر است. این هزارتو، تنها راه خروج از این مکان به حساب میآید و تا به حال هیچکس زنده از آن رد نشدهاست. با پیشروی داستان، دختری با پیامی وحشتناک از راه میرسد: به خاطر بیار، زنده بمان و فرار کن.
بخشی از کتاب دوندهی هزارتو 1 (لانهی گریورها)
چشمهای گالی از شدت خشم و جنون شعله می کشیدند، لباسهایش پاره و کثیف بود. با زانو روی زمین افتاد و همان طور ماند، نفس نفس میزد و سینهاش بالا و پایین میرفت. مثل سگی هار که دنبال کسی میگردد تا گاز بگیرد، به اطراف اتاق نگاه کرد. هیچ کس یک کلمه هم نمیگفت. انگار همه مثل توماس گمان می کردند گالی فقط توهمی از ذهنشان است.
گالی جیغ کشید: (اونا شمارو میکشن!) آب دهانش به همهجا پاشید: (گریورها همه تون رو میکشن، هرشب یکی، تا همه بمیرن!)
گالی بلند شد و راه افتاد، پای راستش را لنگان لنگان روی زمین میکشید. توماس زبانش بند آمده بود و فقط خیره نگاه می2کرد. هیچکس حتی یکی از ماهیچههای بدنش را تکان نمیداد، همه فقط نگاه میکردند و خشکشان زده بود. حتی نیوت هم دهانش بازمانده بود. توماس بیشتر از اینکه از گریور بیرون پنجره بترسد، از مهمان ناخواندهشان میترسید…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.