کوهستان شارلاتان
کوهستان زیبا با یک کلاه برفی بامزه روی سرش،جایی که«وایلی»سیزده ساله انتظار دارد پدربزرگش،
«کاپیتان تاگل»معروف را ملاقات کند،اما هیچ چیز آنجوری نیست که وایلی فکر میکند،
سرو کلهی«خارخاسک»پیدا میشود، خفاش بیشهزارهای غرب و«گاگول ترکون»که ترکاندن کلهی گاگولها را رسالت خودش
میداند… یک دفعه قلبم از جا کنده شد. توی آینهی انگشترم،پشت پنجره،صورت آدمی را دیدم که زل زده بود توی کابین.صورتش به سفیدی قارچ بود.
تمام موهای کلهام سیخ شد.تیز برگشتم و پشت سرم را نگاه کردم.پشت پنجره سیاه و خالی بود.
قصهای بلند،آمیخته با نبوغ،با شخصیتهایی تاثیرگذار و اتفاقهایی غیرقابل پیش بینی،باورنکردنی و ناگهانی.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.